هر که در خطهٔ مسلمانیست


متلاشی چو نفس حیوانیست

هر که عیسی ست او ز مریم زاد


هر که او یوسفست کنعانیست

فرق باشد میان لام و الف


این چه آشوب و حشو و لامانیست

چه گرانی کنی ز کافهٔ کاف


این گرانی ز بهر ارزانیست

تن خود را عمارتی فرمای


کاین عمارت نصیب دهقانیست

تا سنایی ز خاک سر بر زد


در خراسان همه تن آسانیست

فتنهٔ روزگار او شده اند


گر عراقی و گر خراسانیست